تنها راه پیشرفت کشور، ايجاد حلقه های میانی از جوانان مومن انقلابی

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ. الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِين. وَ صَلّی الله عَلَى سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا حَبیبِ إلَهِ العَالَمینَ أبِی القَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ السَّلَامُ عَلَى أهلِ بَیتِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ المَعصُومین(ع). لاسَیِّمَا بَقِّیةُ اللهِ الاَعظَمِ روحِی وَ اَروَاحِ العَالَمِینَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفَدَا، وَ لَعنَةُ اللهِ عَلِيِّ أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِين من الآن الی قِيَامِ يَوْمِ الدِّين. رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی.(طه/۲۰)
من نميخواهم در اين جلسه به شيوهاي كه رايج هست يا بنده به آن روش عادت دارم سخنراني كنم و نميخواهم مخاطب خودم را جذب كنم و يا فعاليت در مسير سخنراني انجام بدهم كه موجب جلب توجه دوستان حاضر در جلسه بشود. شايد اگر بخواهم جلب توجه كنم يا تأثير روحي بگذارم، بايد به شيوه ديگري حرف بزنم. در چنان مجالسي معمولاً سعي كنيم معماگونه حرف بزنيم تا آخر صحبت جواب معما را پيدا كنيم، ولي اين دفعه ميخواهم گزارشي خدمت شما سروران خودم بدهم از بحثي كه ابتدا جواب آن معما را بدهم و بعد گستره و ابعاد آن را براي دوستانم تشريح كنم. غرضم گستره و ابعاد اين نهضتي است كه آغاز شده و شما بايد آغازگرش باشيد و بايد در كشور به صورت يك نهضت بروز و ظهور پيدا كند. قصه را ساده نگيريد.
براي اينكه مقدمات صحبتم طولاني نشود، بناست رگباري بگويم و عبور كنم. آيهاي در قرآن هست كه ميفرمايد مؤمن فقط كسي است كه وقتي با پيغمبر(ص) است و پيغمبر(ص) دارند به امر جامعي رسيدگي ميكنند، اين مؤمن اگر خواست دنبال كارش برود، از پيغمبر(ص) اجازه بگيرد. يعني وقتي فرماندهي دارند توجه را به يك امر جامع جلب ميكنند، مؤمنين حق ندارند دنبال كار خودشان بروند. بعد ميفرمايد پيامبر من! اگر كسي از تو اجازه خواست، اگر اجازه بدهي اشكال ندارد، ولي پس از آن برايش استغفار كن. در آيه بعدي، سوره نور ميفرمايد وقتي كه پيغمبر(ص) شما را دعوت ميكند، ساده نيست و اين دعوت و صدا زدن و فرمان دادنش مثل فرمان دادن ديگران نيست. ما از اين آيه اين استنباط را ميكنيم كه وقتي ولي جامعه ديني، توجهات را به يك موضوع جلب ميكنند، كسي حق ندارد به امر ديگري بپردازد.
ما از اين آيه اين استنباط را ميكنيم كه وقتي ولي جامعه ديني، توجهات را به يك موضوع جلب ميكنند، كسي حق ندارد به امر ديگري بپردازد. |
مقدمه دوم اين كه مقام معظم رهبري زماني كه در مشهد مقدس طلبه كم سن و سالي بودند، شايد دو سال قبل از شهادت شهيد مطهري آوازهشان به گوش بنده به عنوان دانشآموز مقطع راهنمائي و اول دبيرستان رسيده بود. ما كتابهاي شهيد مطهري را ميخوانديم و خلاصه ميكرديم. يادم هست وقتي ايشان به شهادت رسيدند، بخشي از انگيزه من براي تشييع جنازه ايشان مربوط به اين ميشد كه كتابهاي ايشان را ميخوانديم و از اين جهت تعلق خاطري به ايشان پيدا كرده بوديم. چون اين يك صحبت عمومي نيست و من نميخواهم جنبه ژورناليستي پيدا كند، راحت با شما در ميان ميگذارم. معلم رياضياي كه اين كتابها را به ما درس ميداد، دانشجو بود و به ما گفت آقائي در مشهد دو بحث را مطرح كردهاند. يكي «انسان ۲۵۰ ساله» و يكي «طرح كلي انديشه اسلامي در قرآن». اين دو تا موضوع بحث مقام معظم رهبري در آن زمان به گوش ما رسيده بود و اين معلم جزوه اين كتابها راميآورد و به ما درس ميداد و ميگفت كلنگرياي كه در فرمايشات ايشان هست، در فرمايشات شهيد مطهري هم نيست و ما در آنجا با كسي كه تحليل كلان دارد، كلنگر است و ميتواند با جامعنگري، معارف ديني را به انسان بدهد آشنا شديم. چهل سال از انقلاب گذشته و كس ديگري از علما هنوز اين كار را نكرده است و اخيراً در نهاد رهبري در دانشگاهها كه بنده در آنجا حضور دارم، وقتي كه براي تدريس براي اساتيد و حتي دانشجويان از كتاب «طرح كلي انديشه اسلامي» استفاده كردم، به شدت استقبال افزايش پيدا كرده است. پس ايشان قبل از اينكه رهبر بشوند راهبر بودند و اين قدرت نگاه از بالا را داشته و به نتايج خوبي هم رسيدهاند. هم قرآني هستند، هم عترتي. اگر مقام معظم رهبري ۵۰ سال پيش را درنظر بگيريم، بدون مبالغه هنوز نظيرشان درحوزه پيدا نشده است. من ميدانم كه نه شما مرا تملقگوي ايشان ميدانيد و نه ايشان نيازي به تملق من دارند و من هر چه بيشتر از ايشان تعريف كنم، چه بسا كه موجب كسر شأن ايشان هم بشود. ايشان چهل سال است كه نه مطالعه را رها كردهاند، نه از صدر نظارت جامعه ذرهاي پائين آمدهاند. سي سال در مسند رهبري بودهاند و با همه حكمتي كه اگر ۵۰ سال پيش داشتند و فقط در همان حد بود، بينظير بود، براي اولينبار يك بيانيه نوشتند، روي اين بيانيه هفتهها كار كردند و براي اولينبار است كه نسبت به يكي از سخنان خودشان به اطرافيان ميفرمايند كه چرا روي اينها كار نميكنيد؟ چرا روي اين بيانيه كار نميكنيد؟ برويد و روي آن كار كنيد و اين را به مطالبه عمومي تبديل كنيد. همه چيز استثنائي است. ايشان بعد از اينكه كمكاريها را نسبت به اين بيانيه ديدند، در جلسهاي كه در ماه مبارك رمضان با دانشجويان داشتند، خودشان بيانيه را توضيح داند. به نكته بسيار ظريف توضيح خودشان دقت كنيد. فرمودند من در اين بيانيه خواستم به چهار نكته مهم اشاره كنم: ۱ـ عظمت انقلاب و تداوم آن. از كلمه عظمت هم استفاده كردند. ۲ـ عظمت كاركردهاي انقلاب. ۳ـ عظمت چشمانداز انقلاب. ۴ـ عظمت نقش محوري جوان. ايشان حساب نشده از كلمات استفاده ميكنند.
دوباره به ۵۰ سال قبل برميگردم كه ايشان بيشتر از اداره يك مسجد مسئوليتي نداشتند، به عنوان يك طلبه سي ساله يا كمتر، به قدري كلمات حساب شدهاي را به كار بردند كه وقتي امروز به عنوان كتاب درسي براي اساتيد دانشگاه انتخاب ميشود، استقبال ميشود و كسي نميتواند ايراد بگيرد. دوباره عرض ميكنم بعد از ۵۰ سال ايشان از كلمه عظمت براي انقلاب و آثار آن و چشمانداز انقلاب كه چيزي جز ظهور و تمدن عظیم اسلامي نيست و از همان واژه براي نقش محوري جوان در آينده انقلاب هم از همين كلمه استفاده ميكنند. فكر ميكنم ما در نقطه حساسي هستيم. اين از مقدمه عرض بنده.
من در بيانيه گام خواستم به چهار نكته مهم اشاره كنم: ۱) عظمت انقلاب و تداوم آن. ۲) عظمت كاركردهاي انقلاب ۳) عظمت چشمانداز انقلاب ۴) عظمت نقش محوري جوان |
مسئله ما چيست و پاسخ ما براي اين مسئله كدام است؟ مسئله ما اين است كه مهمترين اقدام كلان براي ريشهكن كردن مشكلات و نه حل برخي از مشكلات و تسهيل و تسريع و تثبيت پيشرفت با محوريت جوانان چيست؟ دوباره عبارت را تكرار ميكنم. مهم ترين اقدام براي رفع مشكلات و به عبارت بهتر ريشهكن كردن مشكلات و مهمترين اقدام براي پيشرفت و به عبارت بهتر تسهيل و تسريع و تثبيت پيشرفت با محوريت جوانان چيست؟
پاسخ اين سئوال يك چيز بيشتر نيست: ايجاد طبقهاي از نخبگان اجتماعي از جوانان انقلابي و يا به تعبير خود آقا، جوان مؤمن انقلابي در ميان هرم قدرت و حاكميت، ميان دولت و مردم.
كاركرد اين چيست؟
كم كردن تصديگري از دولت و قوي كردن و بالا آوردن قدرت مردم. اين طبقه را نظامهاي ليبرالي و ماركسيستي ندارند. اين طبقه حرف متمايز ما از نظامهاي ديگر است و البته متمايز ديگري كه ما از نظامهاي ديگر داريم، رأس هرم ولايت و ولي جامعه ديني است كه اگر آن رأس هرم نبود اصلاً اين نظام شكل نميگرفت، ولي حالا كه نظام شكل گرفته هنوز مشكلات هست، هنوز پيشرفت كند است. مشكل كجاست؟ مردم، مردم خوبي هستند. بدنه دولت معمولاً انتخابي هستند، ولي خوب عمل نميكنند. رهنمودها از جانب رأس هرم و از امامين انقلاب دقيق و درست تجربه شده و انتقال پيدا ميكند، اما كار سامان پيدا نميكند. كمبود كجاست؟ آن طبقهاي كه بين دولت و مردم عمل ميكند. كار اين طبقه چيست؟ شيوه اداره توسط دولت را تغيير ميدهد و شيوه و سبك زندگي مردم را هم تغيير ميدهد. آن طبق كسي جز جوان انقلابي نميتواند باشد. اين طبقه بايد با يك جنبش و با يك نهضت متولد بشود. اين طبقه بايد در جمهوري اسلامي ايران و در كشور ما و در انقلاب جدي گرفته شود و بايد ديده بشود. بايد اين پست شناخته بشود. ميخواهم ابعاد، كاركردها و آثار اين طبقه را توضيح بدهم.
من ملاحظات دهگانهاي را نوشتهام كه راهحل مشكل و راهحلي كه ما الان به آن رسيدهايم با درنظر گرفتن اين ملاحظات دهگانه است كه از ده تا دو تا را توضيح ميدهم كه مبتني بر تعاليم اسلامي است، نه اينكه از خودمان فكر كرده باشيم و متناسب با الگوي نهائي حكومت اسلامي است كه امام زمان(عج) خواهند داشت و مطابق با رهنمودهاي امام و رهبري است. آخرين موردش را همين ده دوازده موردي است كه حضرت آقا در ماه رمضان به آنها اشاره كردند و كارگروههائي هستند كه اين طبقه ميتوانند داشته باشند و فعال بشوند. ايشان در همين سخنراني كه من متن آن را چندين بار خواندم و برايم بسيار عجيب بود كه ايشان اينگونه در جزئيات وارد شدهاند، به مسائلي اشاره كردهاند كه طي ۷، ۸ ماه گذشته آقاي عزيز جعفري و جوانها ساعتها دور هم مينشستند و ميگفتند بايد اين كارها را بكنيم. نميدانم گزارشي هم به آقا دادهاند يا نه و اگر هم نداده باشند چندان فرقي نميكند، چون اين هماهنگي است كه بسيار زيباست.
بدنه همان چيزي را دارد صدا ميزند كه در رأس دارد تصريح ميشود. اين هماهنگي خيلي جالب است. من از اين ملاحظات دهگانه ميگذرم، چون ما به راهحل رسيدهايم. بايد با امكانات داخلي متناسب باشد، باتجربه تاريخي ما هماهنگ باشد. نميشود نهضتي را در جامعه راه انداخت كه هيچ الگو و اسوهاي در ساختارهاي اجتماعي نداشته باشد و بسياري از اين بحثها كه از آنها ميگذرم، چون بحثهاي نظري قضيه است.
اين طبقه چه كار مي كند؟
اين طبقه نهضت و جنبشي اجتماعي را به راه خواهد انداخت كه از يك طرف به اصلاح شيوه حكمراني ميپردازد كه يك تعبيرش تعبير كوچك كردن دولت است. نئوليبرالها هم ميگويند كه دولت كوچك بشود، اما به نفع سرمايهداران زالوصفت. ما هم ميگوئيم دولت بايد كوچك شود، ولي به نفع مردم. تا ميگوئيم دولت بايد به نفع مردم كوچك شود، متخصصين ميخندند و ميگويند مردم قدرت و زور ندارند. من يادم هست در نمازجمعه، بعضي از امام جمعههائي كه مرحوم شدند ميگفتند مردم نميتوانند و دولت بايد اين كارها را انجام بدهد. چه كارهائي را؟ همان وقتي بود كه داشتند تصديگريها را افزايش ميدادند و بوروكراسي داشت گسترش پيدا ميكرد. تكنوكراتها داشتند سوار كارها ميشدند و مردم را هيچ به حساب ميآوردند. من خودم در نمازجمعه بودم و كاملاً يادم هست كه مردم نميتوانند تكرار ميشد. بله، اگر مردم همين جوري خودشان باشند، نميتوانند. هركدام از ما چقدر سرمايه داريم؟ ما يك ميليون تومان خريد خانهمان را ميخواهيم انجام بدهيم، ولي دولت به هزار دليل نميتواند و يا اگر هم بتواند مطلوب است، چون هزاران مفسده جانبي دارد. اگر كسي اين مردم را سازماندهي كند و به آنها قدرت و قوت ببخشد، همين يك ميليونهائي را كه ميخواهيم براي خريدمان هزينه كنيم، اگر ده ميليون آن سازماندهي بشود، نياز به هيچ وام و اعتبار بانكياي نداريم و بسياري از بانكها بايد جمع بشوند و ساختار اقتصادي تغيير پيدا ميكند. كافي است فقط شيوه خريد كردنمان تغيير پيدا كند. دولت نيايد آن را تغيير بدهد. عذرخواهي ميكنم. دولت مثل خرسي است كه اگر مردم با آن مواجه شوند، ميگويند اگر يك مو هم از او بكني غنيمت است. شما در نمونه يارانهها ديديد. دولت بعد از ۲۴ ميليون رأي بسياري از مراجع عظام تقليد را هم به ميدان آورد كه خواهش ميكنم از اين يارانه صرفنظر كنيد. من كه به اين دولت رأي نداده بودم صرفنظر كردم، ولي ديديد مردم چه كار كردند. اين رابطه طبيعي دولت ـ مردم است. اين رابطه را بايد شكست. اگر دولت بزرگ بشود همه رانتخوار ميشوند و كسي كه ميخواهد يك مو بكند، خود مديران دولتي هستند كه ميگويند حالا كه من دستم ميرسد چرا يك مشت نكنم؟ و كاش به اندازه همان يك مشت هم كار كند. ديوانسالاري. تفاوتي كه حضرت آقا بين ديوانسالاري و نظام امت ـ امامت گذاشتند.
بايد طبقهاي درست بشود كه به قدرتمند كردن مردمي كه دولتسالاران و ديوانسالاران هميشه به آنها به عنوان موجودات ريز نگاه ميكنند و اين موجوداتي را كه ريز ميبينند، اين موجودات هم به دولت اگر به عنوان خرس نگاه نكنند، به عنوان گاو شيرده نگاه ميكنند و هيچ تعهد و مسئوليتي را به عهده نميگيرند و دائماً ميگويند بده برويم، مشكلمان را حل كن ديگر. اصلاً شيوه زندگي تغيير پيدا ميكند و يكمرتبه اينطور ميشود كه اكثر قريب به اتفاق جمع حاضر اگر بخواهند دخترشان را شوهر بدهند، اگر ببينند پسر در جائي استخدام است او را ترجيح ميدهند و ميگويند حالا يك حقوق بخور و نميري ميگيرد و اين فرهنگ كارمندي غلبه پيدا ميكند. هر موقع شما خودتان به اينجا رسيديد كه اگر كسي كارمند شد به او سوءظن پيدا كنيد كه حتماً بيعرضه است، مگر اينكه ثابت بشود، مگر اينكه وادارش كرده باشند و به او تكليف شده باشد. آدم باعرضه عضو هيئت علمي دانشگاه هم نخواهد شد. دانشمندي كه از هر سر انگشتش دانش ميبارد نياز به كارمند شدن حتي براي دانشگاه هم ندارد. اين طبقه، طبقهاي هستند كه اگر ايجاد و فعال بشوند و اگر به رسميت شناخته شوند، شريفترين بخش جامعه خواهند بود و همه جوانها و همه آدمها دوست دارند در اين طبقه قرار بگيرند. اين طبقه صرفاً يك طبقه ايدئولوژيك نيست، گرچه ويژگيهاي ايدئولوژيك خواهد داشت كه عرض خواهم كرد، ولي اين طبقه كاركردي خواهد داشت كه اجازه بدهيد فهرستش را عرض كنم. براي اين طبقه ده كاركرد ترسيم كردهام، فقط براي اينكه ابعادش ديده شود. كار اين طبقه اين است، فرهنگسازي براي فعال شدن نيروهاي مردمي در جهت كسب و كار سالم.
بايد طبقهاي درست بشود كه به قدرتمند كردن مردم بیاندیشد |
خيلي خندهدار است كه بسيج يك مدرسه يا مسجد در حلقه صالحين بنشيند و صرفاً شبهات عقيدتي را برطرف كند و بعد به خانهاش برود. اينها يك جور بيديني است. اين فقط ايمان نيست. اصلاً ايمان هيچ وقت تضمينكننده سعادت نيست. چيزي كه در قرآن تضمينكننده سعادت است تقواست، « وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين»(قصص/۸۳) و وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُؤمِنین نداريم. خود قرآن فرمود ايمان مستقر داريم و ايمان مستودع، ايمان ممكن است برگردد و از بين برود. ميفرمايد، «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِه»(نسا/۱۳۶) ايمان عامل عاقبت به خيري نيست. من اين حرفها را كه ميزنم بعضيها را برق سه فاز ميگيرد كه واي فلاني عليه ايمان حرف زد. بعضيها گوش نميدهند. ميگويم در قرآن نوشته كه، « وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين»؛ «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِين»(مائده/۲۷)، « إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَیكُمْ»(حجرات/۱۳) چرا اين حرفها را درباره ايمان نزده است؟ چرا هنوز داريم براي ايمان بچهها كار ميكنيم، ولي براي تقواي آنها كار نميكنيم؟ وقتي كه بخواهيد براي تقواي آنها كار كنيد، ۹۰ درصدش در فعاليتهاي اجتماعي است. تأكيد ميكنم ۹۰ درصد. رواياتش را كه ميخوانم، ميگويند روايتهاي بحارالانوار اكثراً اعتبار ندارند. آقا! شما از كجا ميفهميد كه ما اين را از بحارالانوار برداشتهايم؟ همينجوري ميزند زيرش، چرا؟ چون براي تقوا بايد به خودت تكان بدهي و نبايد تنبل باشي.
وقتي كه بخواهيد براي تقواي جوانان كار كنيد، ۹۰ درصد آن در فعاليتهاي اجتماعي است |
پس كاركردهاي اين طبقه عبارتند از:
- فرهنگسازي براي فعال شدن نيروهاي مردمي، نيروهائي كه در جهت كسب و كار در مردم هست. مقام معظم رهبري دوبار اين روايت را خواندند كه پيغمبر(ص) هر جواني را ميديدند ميپرسيدند، «كسب و كارت چيست؟» وقتي جوان جواب ميداد كاري ندارم، ميفرمودند، «سَقَطَ من عيني» از چشمم افتاد. بلد نيست پول دربياورد و كار نميكند، از چشمم افتاد. هر دوبار مقام معظم رهبري بقيه روايت را نخواندند. من اخيراً رويم زياد شده و دادم درآمده و دردم گرفته بقيه روايت را ميخوانم. بقيه روايت چيست؟ ميپرسند، «يا رسولالله! چرا از چشمتان افتاد؟ مگر بچه مؤمني نيست؟» ميفرمايند، «ميترسم بخواهد از ايمانش پول دربياورد.» من بچه حزباللهي هستم، يالله مرا استخدام كنيد و پولي به من بدهيد. با كمال بيعرضگي.
- كاركرد دوم: زمينهسازي براي مشاركت مردم در اداره امور خود. مردم حوصله ندارند در اداره امور خودشان مشاركت كنند. حضرت آقا در اول بيانيه گام دوم فرمودند هر ملت مظلومي انقلاب نميكند و اگر انقلاب هم كرد، انقلابش را ادامه نميدهد. بنده چند هفته است كه در حرم حضرت معصومه(س) دارم سعي ميكنم اين بيانيه را بفهمم و توضيح بدهم، سر همين جمله اولش ماندهام. هر ملتي بلند نميشود انقلاب كند. هر كسي اهل مشاركت سياسي و اجتماعي براي حل مسائل جامعه نيست. فرهنگ غربي عليه مشاركت كردن است. زمينهسازي براي مشاركت مردم. اين طبقه، مردم را فعال ميكنند تا براي اداره خودشان اقدام كنند. اين عده حتي خودشان به تنهائي نميآيند اقدام كنند، بلكه مردم را فعال ميكنند و مشاركت ميدهند. ميخواهند اسفالت كوچه را تعمير كنند. به مردم ميگويند بيائيد يك نفر را به عنوان ناظر مشخص و كوچه را اسفالت كنيم. به اين ترتيب مردم را مشاركت ميدهند.
- كاركرد سوم: انسجامبخشي به مردم در فعاليتهاي اجتماعي و معيشتي و انجام كار جمعي. اين گروه سازماندهي ميكنند. تعاوني راه مياندازند. مهمترين بخش اقتصادي قانون اساسي كه با بياعتنائي بسيار فراوان روبروست.
- كاركرد بعدي تلاش براي رفع آسيبهاي اجتماعي. اين يكي از كاركردهاي اين گروه است، ولي نمونههاي فراوان دارد.
- ايجاد قدرتهاي اقتصادي و اجتماعي به صورت محلي و منطقهاي. يكي از كاركردها اين طبقه اين است كه قدرت اقتصادي منطقهاي درست ميكند. اخيراً مقام معظم رهبري در حكم آقاي فتاح به بنياد مستضعفان مأموريت دادهاند و چيزي شبيه به اين آمده بود كه برويد و كمك كنيد كه منطقهها قوي بشوند. هر كسي بايد منطقه خودش را قوي كند و هر كسي بايد منطقه خودش را به يك استقلال نسبي اقتصادي برساند. ما با اقتصادهاي قوي محلي مواجه هستيم. درباره آثارش نميخواهم بحث كنم. فهرستي از آثارش را آوردهام كه چون شيرين است در اينجا ميگويم. اجازه ندهيد مردم پولهايشان را در بانكها بگذارند و در تهران تكاثر ثروت پديد بيايد و پول دست دولت باشد و يك رانتخوار هم بيايد همه را به جيب بزند و ببرد. پولها را در همان منطقه گردش بدهيد. چه وضعيتي پيدا خواهد شد؟ براي من گريهدار است كه در روستائي صدها ميليون تومان از يك پستبانك اختلاس شده. اين همه پول در آن روستا چه كار ميكرده؟ بعد اينها چرا اين پولها را به تهران ميفرستادند؟ كه چه كسي برايشان تصميم بگيرد؟ گفت اموال خودت را محكم نگه دار، همسايه را دزد نكن. مردم بايد اموالشان را خودشان به مصرف برسانند و در دولت دزد درست نكنند. اين هم جزو عدالتخواهي است. اين طبقه اين كار را ميكند. قدرتهاي اقتصادي منطقهاي درست ميكند.
- فرق حرفهاي ما با حرفهاي ليبرالها و نئوليبرالها و سرمايهداري چيست؟ آنجا ميخواهند سرمايهداران زالوصفت را قدرتمندتر كنند، ما ميگوئيم قدرتها بايد مردمي و محلي باشند و اين امكان دارد و اين آن طرح جديد است.
- هفتمين كاركرد: تصميمسازي و هدايت مديران دولتي در هر منطقه. تصميمسازي تكنيكهاي بسيار روشني دارد. دوستاني بودند كه كار فرهنگي ميكردند و ميگفتند امام جمعه شهر به حرف ما گوش نميدهد. گفتم امكان ندارد. امام جمعهتان آدم خوبي است. گفتند نه، به ما اعتنا نميكند. گفتم شما خودتان بد عمل ميكنيد. گفتند مصلحتهاي شهر را ميبيند، بايد جوان مؤمن انقلابي را تحويل بگيرد. يعني جوان مؤمن انقلابي بدون به كار بردن هيچ تاكتيكي ميخواهد همه در خدمتش باشند. اينجوري نداريم. چرا آقا دارد به جوان مؤمن انقلابي خطاب ميكند كه خودت برو جلو و كار را دستت بگير، وگرنه مينشست و با دولتمردها صحبت ميكرد كه به اين جوان مؤمن انقلابي ميدان بدهيد.
من به آنها عرض كردم كه شما چند نفر مهندس و دكتر و آدم حسابي ميشناسيد كه كارگروه هيئتي شما را بشناسند و با شما ارتباط داشته باشند. گفتند بيست نفري ميشوند. گفتم بيست نفر خوب است. به آنها مأموريت بدهيد كه هر كدام يك روز بروند و با امام جمعه تماس بگيرند و صحبت كنند و بپرسند چرا فلان حسينيه يا فلان جا را به اين بچهها نميدهيد؟ خيلي مؤثر است. بعداً به من زنگ زدند و گفتند امام جمعه بعد از ۲۰ روز ما را جمع كرد و گفت من موافقم كه اين منطقه مال شما باشد. همه نخبگان شهر دارند ميگويند. خودت برو بگير. تصميمسازي تكنيك دارد. صهيونيستهاي لامصب دارند اين كار را ميكنند، آن هم با دو تا جاسوس كه يكيشان خودش را به دار زد. خواهش ميكنم از اين جاسوسها ياد بگيريد. اسم جاسوسي كه خودش را به دار زد چه بود؟ يك نفره در سازمان محيط زيست، بيست و چهار ساعته دارد كار كارشناسي ميكند و ارتباط ميگيرد. با همه عكس دارد. مثل جاسوسهاي صهيونيستها عمل كنيد. نه، ما نشستهايم اينجا و آنها بايد بفهمند و بيايند و به ما بگويند چشم! كساني كه اينطوري حرف ميزنند، مادرهايشان خيلي لوس بارشان آوردهاند. باباهايشان خيلي آنها را قُد بار آوردهاند. حزباللهيگري اين نيست كه براي خودت اُرد بدهي و همه را از ابتدا خادم خودت ببيني. آن زجر و زحمتي كه حضرت زهرا(س) به مدت ۴۰ روز كشيدند، بعيد است كه ماها در يك انتخابات بكشيم. چهل روز شبانه روز، در خانهها را يكييكي نشان كردند. جالب است كه چهلمين روز آمدند در خانه سعد، سعد پرسيد، «اين چهل روز در خانه چهل نفر را زديد كسي جوابتان را داد؟» حضرت زهرا(س) فرمودند، «ما اَجابَني اَحَداً؛ حتي يك نفر هم جواب مرا نداد.» من ماندهام كه يا فاطمه! شما چطور خسته نشديد؟ ده نفر جوابت را نميدهند، همين بچهحزباللهيها ول ميكنند، ولي فاطمه زهرا(س) ميدانند جواب ندارد، ولي تا آخر ميروند. يكي از كاركردهاي اين گروه تصميمسازي است. يك تصميم بايد گرفته شود. چه كسي را بايد ببينيم؟ آقاي من! اسناد لانه جاسوسي را ببين. آنجا نوشته پسر آقاي بازرگان نخستوزير. آيا ظرفيت دارد كه با او تماس بگيريم؟ مطالعه ميكنند و با او تماس ميگيرند. همينطور نشسته و… من نميخواهم تعابيري را به كار ببرم كه بچههاي خودمان تحقير شوند، ولي روشهاي قديمي را كنار بگذاريد. آقا يك بار با مسئولين نهادهاي رهبري در دانشگاهها صحبت ميفرمودند. اينها يك كمي بحث از امكانات كردند. آقا فرمودند كساني كه با ما مرتبط نيستند، به اسم ما ميروند و كلي امكانات جمع ميكنند و ما بعداً خبردار ميشويم. شما كه مرتبط هستيد، يعني چه كه ميگوئيد امكانات نداريد؟ ديدم آقا راست ميگويند. خدا شاهد است كه بودجه نداشتيم و دانشگاه هم نميداد. رفتيم باني از بيرون آورديم و چنان اعتكافي در مسجد دانشگاه تهران راه افتاد كه ديدني بود. گزارشش را به آقا داديم و آقا از اين حركت تقدير كردند و شد برنامه اعتكاف رجبيه كه در كشور رسم شد. كسي براي اعتكاف در آن شرايط پول نميداد. اصلاً كسي اعتكاف را نميشناخت. تصميمسازي و هدايت مديران دولتي در هر منطقه.
- نظارت و مطالبهگري هوشمندانه نسبت به مديران دولتي. فرق نظارت هوشمندانه با نظارت منفعلانه چيست؟ نظارت منفعلانه اين است كه بايستي تا او برود و دزدي كند و خراب كند و تو آن گوشه بنشيني و به او فحش بدهي. نظارت هوشمندانه اين است كه بگوئي با تو هستم و تكان نميتواني بخوري. چهار نفر ديگر را هم ميآورم بالاي سرت. شايد بخشي از اين كارهاي سياسياي كه آقا فرمودند حزببازي نه، مصداقش همينها باشد. اين سياسي است ديگر. ميگويد آقا! من از دست اين بچهها نميتوانم تكان بخورم. بله، چون اينها ديگر بچه نيستند. اين يكي را ساكت كني، آن يكي بلند ميشود. اصلاً اينها با هم ارتباط دارند.
- نهمين كاركرد: تأثيرگذاري بر انتصاب و انتخاب مسئولان. مگر كسي در شهر ميتواند به اين سادگي انتخاب يا انتصاب بشود؟ آقا! اين يعني دخالت در انتخابات. بله، ولي نه دخالت حزبي، دخالت واقعي.
پيگيري و اجراي رهنمودهاي رهبر عزيز انقلاب. دقت كنيد. اين هرم را تصور كنيد. رهبري در صدر، دولت، مردم. آقا رهنمود ميدهند، ميآيد و در چرخهاي ديوانسالاري دولت گير ميكند و پائين نميآيد. من میخواهم بدون توضیح مفصل، یک ترسیم ساده بکنم. مثلاً فرض کنید ما تشکل یا حرکتهای جهادی قوی مردمی در زمینه کشاورزی داریم، تعاونیهای منطقهای داریم، دست دلالها را قطع کردهایم و آقا از آن بالا یک دستور بدهند. وزارت کشاورزی میخواهد تعلل کند، خب بکند. اصلاً کارهای نیست. خود این بچهها پیام را میگیرند و تمام کشاورزی منطقه را جهت میدهند. نمونهاش را عرض میکنم. میفرمایند اهتمام به تولید داخلی و عدم مصرف کالای خارجی. دولت چه کار میکند؟ میروید سر میزهایشان میبینید بیسکوئیت خارجی گذاشته. سر میزهایشان نگاه میکنید میبینید اسراف هست. به تولید داخلی اهمیت داده نمیشود. دولت خوب کار نمیکند؟ دولت پر شده از کارشناسان نفوذی مثل همان کسی که خودش را اعدام کرد یا رانتخوار یا x یا y؟ یا مملو هم نشده، دو تا هم باشند بس است و پدر مملکت را درآوردهاند. این بدنه حرف آقا را شنید، تمام شد. بودجههای کوچک مردمی را جمع می کند، سی تا کارخانه دیگر را راه میاندازد.
من در جمعهای خودی این مثال را میزنم که در طول سال چند تا زیرپیراهن میخرید و از کجا؟ اگر به مارکش توجه نکرده باشی که از کجا میخری خیلی بیمزهای. این زندگی منفعلانه و مردهشور بُرده را دور بینداز. جنگ، جنگ اقتصادی است. اقتصاد مقاومتی یعنی چی؟ من نه تنها باید از کارخانه داخلی بخرم، بلکه باید ببینم صاحب کارخانهای که از او جنس میخرم پولش را در آنتالیا خرج میکند یا در اربعین؟ و بعد این را به همه شبکه ملی خودم خبر بدهم. جوانی میتواند یک کارخانه راه بیندازد و به وام نیاز دارد. آقا! ما این کار را خودمان درست میکنیم. دولت عرضه این حرفها را ندارد. او تا بیاید بخشنامهاش را بنویسد و تکانی به خودش بدهد، خودش را کشته. تا مجلس تکان بخورد و چند فوریت بگذارد و کی نوبتش بشود، خفه میکند ما را و تمام.
من یک چیزهائی را که برای شما میگویم، در ذهنم مثال مرور میشود. اگر بخواهم یکی از آنها را بگویم که دردتان بیاید این است. چهار کشور در جهان ATM میسازند. خودپردازهای بانک، حدود ۱۵ سال پیش چندتا مدال طلای المپیادی جهانی ـ من خودم هماهنگ کردم که اینها رفتند پیش آقا و مدال طلای المپیادشان را دادند به آقا و آقا در موزه گذاشتند ـ دارم از این جوانها، مصداق عینی حرف میزنم. شروع کردند و یک کارخانه ساختند که ATM تولید کنند. ATM را چه کسانی باید بخرند؟ بانکها. پنج سال طول کشید و نخریدند. رفتیم مجلس و یک جورهائی اصرار و التجا. مجلس قانونی را تصویب کرد که قوانین قبلی را مستحکمتر میکرد که محصولی که در داخل کشور تولید میشود، نباید از بیرون خریداری شود. آقای احمدینژاد آن موقع شهردار بودند. ایشان را آوردیم و گفتیم شما بیا نگاه کن. آمد و کارخانه را بازدید کرد. ایشان رئیسجمهور شد، مجلس هماهنگ، ایشان دستور داد، ولی ATM توسط بانکها خریده نشد، چرا؟ کارشناسها میگفتند نمونه خارجی بهتر است. این بچهها چه کردند؟ میرفتند و جلوی رئیس بانک با یک لبتاپ سیستم اینترنتی ATMها را هک میکردند و میگفتند ببین! این سیستم شما مثل آب خوردن هک میشود. نرمافزارش را از بیرون آوردهاید، نرمافزار ما قویتر است. من در جریان جزئیات این موضوع بودم. اینها حدود ۷، ۸ سالی خودشان را کشتند. فکر میکنید بالاخره چه شد و الان سرانجام قضیه به کجا رسیده؟ کارخانه راه افتاد و دو بانک با آنها قرارداد بستند. یکی از بانکها سر عِرقی که مسئول بانک داشت، محکم سر قرارداد ایستاد. یکی از آنها غیرمحکم. بعضی از شرکتهائی که تحت پوشش بیمه بودند، همین بیمه خدمات اجتماعی ۶۰ تا و ۷۰ تا و ۱۰۰۰ تا. اینها کارشکنی میکردند. تا آمدند با اینها قرارداد ببندند، یک شرکت دیگر گفت ما هم داریم میسازیم. باید رقابت بشود و در رقابت، او برد. تو از کجا داری میسازی؟ بچهها رفتند یواشکی از بالای سوله عکس انداختند و دیدند اینها کارتنهای ATM را باز میکنند و از آن طرف بیرون میآورند. حالا پول به چه کارشناسی دادهاند که گفته اینها هم تولید میکنند بماند. در رقابت آنها بردند. چه جوری میشود درست کرد؟ با هزار بدبختی این را هم رد کردیم. کار به کجا رسید؟ بازرسی کل کشور جلوی کارش را گرفت. بازرسی کل کشور تو باید مراقب باشی دولت خرابکاری نکند. چرا کارخانه شخصی را بستی؟ بنده طلبه با فحش و فحشکشی رفتم توی بازرسی کل کشور و پرسیدم اینجا را چرا بستی؟ این جوان المپیادی مدال طلای کشور در سن ۲۶ سالگی عمل قلب باز انجام داد. آن موقع آقای پورمحمدی مسئول بازرسی کل کشور بود. گفتم به معاونت که این کارخانه را بسته بگو بیاید. من کار دارم. آمده، میپرسیم چرا اینجا را بستی؟ کارشناسش را صدا زده. جلسه مشترک تشکیل دادهاند. میپرسم چرا بستی؟ خوب گوش بدهید. جواب داد کارگاه اینها آن طرف تهران است، طرف شرق تهران. کارگاههای آن طرف طبق طرح جامع شهرداری باید بروند آن طرف. منظورش طرف غرب تهران بود. ما Random رفتیم و دیدیم این جزو آن کارخانههاست و به بانکها زنگ زدیم که چون اینها دارند طبق طرح جامع، خلاف کار میکنند، قرارداد با اینها ممنوع! جلالخالق! تو گفتی و من هم خر شدم و باور کردم! بگو از چه کسی پول گرفتهای؟ جلسه با دعوا به هم خورد. تا زمانی که من خبر داشتم، الان آن آقا از بازرسی کل کشور در وزارت صنایع مسئول توسعه صنایع داخلی است! آن کارخانه تعطیل شد و سرمایهگذارش رفت در کار خرید و فروش آهن. چند هزار دستگاه ATM میخواهیم؟ این بچهها به یکسوم قیمت تولید میکردند. شما اگر بودید نمیگذاشتید این اتفاق بیفتد. مثالها جلوی چشمم رژه میروند. اسم این را چه میتوانید بگذارید؟ رفقا! الان میدانید ما با چه مسئلهای مواجه هستیم؟ مسئله خیلی مهمتر از رانتها و دزدیهائی است که قوه قضائیه مچ آنها را میگیرد. ما الان در کشور پدیدهای داریم که دارد صد برابر رانتها به کشور ضرر میزند. من به عنوان یک پلیس سر چهارراه که رفقا رد میشوند و سلامی میدهند و در فرودگاه میبینند و گپ میزنند و یک چیزی به من میگویند میدانم، والا واقعاً من خیلی در جریان نیستم. الان با پدیدهای به نام کار نکردن مواجه هستیم که صد برابر آن دزدیها به کشور ضربه میزند. کار به جائی رسید که مقام معظم رهبری امسال فرمودند که ما اولین کشور در جهان هستیم در استفاده نکردن از ظرفیتها. چه کسی باید حراست کند؟ قوه قضائیه قویترین قوه قضائیه هم باشد کاری از پیش نمیبرد. در مثالی که عرض کردم بانک قرارداد نبست و نمیبندد. پورسانتهای کارشناسیها از داخل باید از کجا تهیه شود؟ و مردم هم همینطور نگاه میکنند. پس پیگیری رهنمودهای آقا که همیشه در دولت گیر میکنند، با آمدن این طبقه ممکن میشود. این طبقه به آقا چه میگویند؟ میگویند آقا! ما خودمان انجام میدهیم. تا موتور تنبل دولت شروع کند به کار کردن، ضرورتها و فواید، الف. ب. ج. د، سریع میخوانم و میگذرم. گستره این حرکت را ببینید: ۱. کاستن تصدیگریهای نابجای دولت و بوروکراسی است و پاگیر ۲. تحقق امر به معروف و نهی از منکر از طریق نظارت هوشمندانه.
امر به معروف و نهی از منکر فقط به این شکل شدنی است. اباعبدالله الحسین(ع) قیام به حق کرد و فرمود، « اُریدُ اَن آمُرَ بِالمَعرُوفِ و اَنهى عَنِ المنکَر» امر به معروف اینطور نیست که شما بگوئید این کار را نکن و حجابت را بکش جلو.
اول دارم ضرورتها و فواید در عرصه دولت و حکمرانی برای شما میگویم. ۳. اگر من مردم بیائید سر قبر من و بگوئید طلبهای بود و زمانی این حرف را میزد. کاستن مباحثات غیرضروری سیاسی و جلوگیری از فریبهای سیاسی. به خدا اداره مملکت اینقدر بحث سیاسی و جناح و جناحکشی ندارد. این چرت و پرتها چیست که میگویند جناحها برای گرفتن قدرت با یکدیگر مبارزه میکنند؟ غلط میکنند که مبارزه میکنند. مگر آنجا چه خبر است؟ چه چیزی آنجا هست که همدیگر را میکشند تا به آنجا برسند؟ در مجلس چه چیزی گیرشان میآید که این همه خرج میکنند و همه حیثیتشان را وسط میگذارند؟ چه چیزی آنجا هست که یک آخوند حاضر است تمام حیثیت خودش را در تاریخ زیر پا بگذارد و له کند؟ آنجا چه خبر است؟ گفتگوهای بیپایه سیاسی کنار گذاشته میشوند. بیست سال است که آقا دارند مسئولین را به واقعبینی دعوت میکنند. آن زمانی که دولت اصلاحات چرت و پرتهای توسعه سیاسی میگفت، آقا فرمودند نهضت نرمافزاری، العلم سلطان، به واقعیت دعوت کردند. فرمودند دانشگاهها را تقویت کنید. مملکت به دانش و تکنولوژی نیاز دارد. تا همین الان اسم سالها را ببینید. همه واقعبینانه، همه مدیریتی، اقتصادی، معیشتی. آقا دائماً دارند جامعه را کنترل میکنند که اینقدر بحث سیاسی بیخود نکنید. اینقدر دعوا ندارد. روزنامه و روزنامهکشی، این جناح آمد، آن جناح رفت. غلط کردند. این مدیریت است که یک تخصص است. یک توانمندی و واقعیت روی زمین است که باید برداشته شود. این همه بحث سیاسی ندارد. اگر این طبقه به وجود بیاید، بسیاری از این بحثهای سیاسی از بین خواهند رفت. مشکلات محل را دارند حل میکنند.
جلوگیری از نفوذ در جریان کارشناسیها و تصمیمگیریها. یکی از آثار همان حرفهائی که زدیم. کاهش امکان رانتخواری و باندبازی سیاسی و اقتصادی. باندبازی را هم که خبر دارید. سلطان شکر، سلطان فلان، سلطان بیسار و بهمان. همه اینها تمام میشود.
افزایش قدرت تأثیرگذاری فرامین رهبری، کاهش عملیات روانی علیه مراجع و نهادهای نظارتی و تأئیدکننده صلاحیتها. از حالا یک عده خبیث در عرصه سیاست دارند علیه شورای نگهبان آتش تهیه میریزند. خباثت به این میگویند. کسی وزیر کشور بوده، یعنی تا این حد مقام و منصب داشته و میگوید اگر قرار باشد صلاحیتها تأئید نشوند، مملکت به هرج و مرج کشیده میشود. رسماً دارد تهدید میکند، درست مثل فتنه ۸۸. از الان. حالا کو تا انتخابات؟ چه کسی گفت که تو را رد میکنیم؟ میخواهند دوباره با مظلومنمائی رأی بیاورند چرا؟ چون کارنامه ندارند.
کاهش عملیات روانی علیه مراجع و نهادهای نظارتی و تأئیدکننده صلاحیتها. امکان اجرای برنامههای یک دولت دلسوز و انقلابی. گیریم شما یک دولت انقلابی و ایدهآل گیر بیاورید و اصلاً نماینده جمع شما رئیسجمهور شود. آیا میتواند بدون شما کار کند؟ ابداً! این یکی از فواید است.
بازتعریف نقش و مسئولیت مدیران دولتی. نقش مدیر دولتی باید بازتعریف بشود. مدیر دولتیای که میگویند ما مدیران خدمتگزار مردم هستیم، مدیران دولتی اول باید نوکر شما باشند و بگویند ما این طبقه را نوکری میکنیم. ما نوکر شما بچهها هستیم. وزیران ارتباطات، صنایع، کشاورزی و… بگویند من اولاً نوکر شما هستم. الان میدانید مدیران دولتی نوکر چه کسانی هستند؟ نوکر کارخانهدارها و سرمایهدارهای بزرگ، با آنها جلسه خصوصی میگذارند و یا سر آنها را میبُرند. هم سرشان را میبرند، هم نوکری آنها را میکنند. ولی اگر شما قوی بشوید، نوکری شما را میکنند، اما سرتان را نمیتوانند ببرّند. مشکل برای آنها این است. مدیر دولتی پشتیبانیکننده شماست. میگوید من امکانات را در جهت حمایت از شما هماهنگ میکنم.
و آخرین مورد تحقق دولت اسلامی. یادتان هست که آقا فرمودند بعد از نظام باید دولت اسلامی داشته باشیم؟ دولت اسلامی یعنی چی؟ آدمهایش خوب باشند؟ آخر باید چگونگی این خوب بودن توضیح داده شود. چگونگیاش این است که یک مدیر دولتی خوب استعدادهائی مثل شما را شناسائی و تقویت میکند.
ضرورتها و فواید فردی و فرهنگی. رشد سطح خودسازی معنوی با فعالیت تشکیلاتی. بچهها! تا فعالیت تشکیلاتی نکنید، سطح خودسازی معنویتان رشد نمیکند و تقوای شما معلوم نمیشود، «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون» (آلعمران/ ۲۰۰) خداوند متعال میفرماید این تقواست. رابطوا یعنی همافزائی بکنید. رشد سطح خودسازی معنوی با فعالیتهای تشکیلاتی و کارهای جمعی. رشد سطح خودسازی معنوی با فعالیت جهادی. رشد سطح خودسازی معنوی با جهاد مالی. ظرفیت یافتن برای زندگی در جامعه مهدوی. جامعه مهدوی جائی است که در آنجا کار میشود و مردم با مواسات زندگی میکنند. کسی از یک بچه شیعه سود بگیرد، عین ربا حرام است. ظرفیتش را داریم که در چنین جامعهای زندگی کنیم؟ ظرفیت پیدا میکنیم که در جامعه مهدوی زندگی کنیم.
بعضیها میگویند شما که مردم را قدرتمند میکنید، اگر مردم بیدین شدند چی؟ گفتم بنده خدا! یک بار دیگر این حرفها را مرور کن. اینجور کارها را جز افراد ایثارگر و جهادگر و فداکار انجام نمیدهند. فرد ایثارگری که حاضر است از پولش بگذرد، از جانش راحتتر حاضر است به خاطر آقا بگذرد. این کارها در مسجد و هیئت شکل میگیرد. کور که نیستی و داری این حرفها را میبینی. میگوید تو دائماً میگوئی مردم قوی بشوند، مردم قوی بشوند. مردم اگر قوی شدند و به نظام «نه» گفتند تکلیف چیست؟ حکایت رئیس سوریه است که شهید همدانی میگفت اسلحه را بده به جوانها و او گفت اگر دادم و خودم را زدند چی؟ این بنده خدا دارد از جانش برای دفاع از آب و خاک تو میگذرد. این حرف یعنی چه؟ مثل اینکه بگوئیم اگر به بسیج اسلحه دادیم و علیه خود نظام اسلحه کشید یعنی چی؟ حرفهای خندهداری میزنند. تو میدانی داری به چه کسی اسلحه میدهی؟ به بسیجی. اصلاً کسی جز بسیجی حاضر نیست به جبهه برود. کسی حاضر نیست بیاید و در این گروه شما قرار بگیرد، جز افراد متدین و از خود گذشته. کسی که دنبال رانت و این حرفها باشد میرود کارمند یا مدیر میشود. کسی که میخواهد دزدی کند، داخل انتخابات میشود. کار شما کار غریبانه است و فقط مؤمنین انجام میدهند. ظرفیت یافتن برای زندگی در جامعه مهدوی، افزایش سطح بصیرت و هوشمندی سیاسی و اجتماعی، اصلاح اخلاق تنبلی و تنپروری، به ویژه در میان مؤمنان. دیگر حزباللهی تنبل نخواهیم داشت. کاهش چشمگیر زمینههای فردی آسیب اجتماعی، اصلاح الگوی مصرف، مقابله عمومی با مفتخواری و بیتالمالخواری. همان قضیه یک مو کندن غنیمت است. افزایش تعهد و مسئولیتپذیری و رعایت حق دیگران که یکی از آنها حجاب است. حجاب در جامعه ما که هیچ کسی حاضر نیست اسمش را از یارانه خط بزند طبیعی است که به این شکل باشد. به من چه؟ وقتی بیمسئولیتی رواج پیدا کرد و آویزان شدن به دولت برای کندن رواج پیدا کرد، این یک فرهنگ و روحیه است و در حجاب هم خودش را به آن شکل نشان میدهد. ربطش واقعاً یک دهه سخنرانی میخواهد. همین مقدار هم خیلی طولانی صحبت کردم.
ضرورتها و فواید ملی و انقلابی ایجاد این طبقه و تحقق نهضت شما چیست؟ اثبات کارآمدی انقلاب و نظام در عرصههای اجتماعی و اقتصادی و سبک زندگی. حضرت آقا در آخر این بیانیه فرمود و اما سبک زندگی که یک وقت باید مفصل در موردش صحبت کنیم. شاید ده سال پیش بود که حضرت آقا فرمودند ما در تمام زمینهها رشد کردهایم، الا سبک زندگی. آیا نظام در سبک زندگی کارآمد بوده یا نه؟ این وابسته به شماست.
تحقق کامل مردمسالاری دینی. حضرت آقا چهار سال پیش خطاب به بسیج فرمودند. آقا از حفظ هم که حرف میزنند برای ما ارزشمند و حجت است، ولی آن روز از روی کاغذ خواندند که مردمسالاری دینی فقط این نیست که مردم پای صندوقهای رأی بروند. این یک وجه مردمسالاری دینی است. مردم وقتی در اقتصاد فعال بشوند و کار را اداره کنند، میشود مردمسالاری دینی در بخش اقتصاد. بعد فرمودند بسیج مظهر مردمسالاری دینی است. اینها را کنار هم بگذارید چه اتفاقی میافتد؟ تحقق کامل مردمسالاری دینی، تحقق اقتصاد مقاومتی، توجه کامل به ظرفیتهای بومی، آقا فرمودند ما در دنیا اولین کشوری هستیم که از ظرفیتها استفاده نمیکنیم. تحقق الگوی اسلامی پیشرفت، زمینهسازی برای تحقق تمدن عظیم اسلامی، تسریع در فروپاشی تمدن غرب. ما الگو ارائه بدهیم غرب نابود میشود. نجات فریبخوردگان هژمونی نظام سلطه و غربزدگان سادهاندیش. شما را به خدا اینها را نجات بدهید. معلوم شود که واقعاً برای اداره کشور مدل داریم. در مقام عمل تئوریزه کنید. جلوگیری از نفوذ جریانهای انحرافی و وابسته. تداوم تحقق حماسه انقلاب و مقاومت در عرصههای اجتماعی.
چند فصل دیگر دارد که دیگر نمیخوانم. یکی از آنها این است که چرا این کار را باید جوان انجام بدهد. ده تا ویژگی برای جوان آوردهام. بهتر از من میتوانید حدس بزنید که چرا این کار را باید جوان خارج از دایره بوروکراتیک انجام بدهد. این را خود آقا تصریح کردند. حکمت خود شما اقتضا میکند.
و بعد بخشهای دیگر: یکی از بخشهائی که برای شما نخواندم این است که عرصههای این فعالیتها کجا هستند؟ از خرید کردن تا تولید کردن تا کشاورزی تا خدمات اجتماعی تا همه چیز تا هتلداری. چرا این کار باید به صورت جنبش انجام بگیرد؟ باید مردم این را که دارد اتفاق میافتد ببینند. من ده تا دلیل نوشتهام که چرا باید به صورت جنبش باشد. جلوی جنبشهای انحرافی و ضدانقلابی را با یک نهضت و جنبش میشود گرفت.
لطیفهای را عرض کنم. در تاکسی نشستم و رادیو روشن بود و موسیقی پخش میکرد. گفتم اگر خاموش کنید ممنون میشوم. گفت حاج آقاً رادیوست. گفتم باشد. ضرورت که ندارد که حتماً گوش بدهیم. پرسید یعنی شما میگوئید موسیقی کلاً حرام است؟ گفتم نه، اتفاقاً من خودم خیلی طرفدار موسیقی هستم. پرسید پس چرا میگوئی خاموش کن؟ گفتم من الان در درون خودم یک بزن و برقص مفصل دارم. دو تا موسیقی در یک ماشین جا نمیگیرد. گفت حاج آقا! خیلی باحالی. گفتم کجایش را دیدی؟ من الان دارم برای خودم میزنم و نشاط دارم. این چه میگوید، دارد ناله میکند. از عشقش شکستخورده و دارد ناله میکند، ولی من شکست نخوردهام. من پیروز هستم. این چرت و پرتها چیست که این دارد میگوید؟ خلاصه با موسیقی از پس موسیقی برآمدیم. البته ضررش این شد که نگذاشت مطالعه کنم و تا آخر مسیر مخ مرا به کار گرفت.
مقابل نهضتهای انحرافی باید با نهضت ایستاد و یک حرکت عمومی لازم است. ده تا دلیل نوشتهام که ذکر نمیکنم. یکی از دلائلش این است که ظرفیتش وجود دارد. وقتی که ظرفیتش هست چرا استفاده نکنیم؟ وقتی جوانها آماده حرکت هستند چرا استفاده نکنیم.
همه میدانید که من منتقد این دولت هستم و خداوکیلی از اولش هم موافق نبودم که این دولت سر کار بیاید، ولی خدا شاهد است که بسیاری از مشکلات را خود ما میتوانیم برطرف کنیم و تنبلی ماست که این مشکلات را ایجاد کرده. بهترین دولت هم سر کار باشد، درصدی از مشکلات همین است. رفقا! یک چیزی را به شما بگویم. الان ما میتوانیم این حرفها را بزنیم، پسفردا یک دولت سوپر انقلابی سر کار بیاید، مگر جرئت میکنیم بگوئیم آقا! فقط با دولت نمیشود. مردم هم باید فعال بشوند. اصلاً دیگر نمیشود این حرف را زد. کسانی که منتقد دولت هستند الان باید فعال بشوند و نقش خودشان را ایفا کنند. ظرفیتهای قانونی فوقالعادهای وجود دارند. چرا از اینها استفاده نکنیم؟ کسی جلوی ما را نگرفته. یک مسئول دولتی ممکن است کارشکنی کند، مسئول بغلدستی او کارشکن نیست و همراهی میکند. من اصلاً قبول ندارم که از صدر تا ذیل، همه مسئولان دولتی بد هستند. ابداً اینطور نیست. نه در هیئت وزرا، نه در میان معاونین. ما که از پشت کوه نیامدهایم و بسیاری از اینها را از نزدیک میشناسیم. آنقدر آدم دلسوز هست. شما برو و از ظرفیتها استفاده کن.
من در این جلسه تندترین انتقادها را از بازرسی کل کشور تا بعضی از وزارتخانهها انجام دادم. نمونههایش هست، ولی نمونههای دلسوز و متعهدانه عمل کردن مسئولین فوقالعاده است. به در بسته خوردی؟ برگرد و در دیگری را امتحان کن. پیدا میکنی. ظرفیتها بسیار عالی هستند.
صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرين