علم بومی و دانشهای سنتی ایران

دانشهای بومی و سنتی هر کشوری ذخیره فرهنگی هزاران ساله آن هستند که در زمانی طولانی با آزمون و خطاب فراوان جای خود را در زندگی مردم آن کشور باز کردهاند. دانشهای بومی و سنتی هماهنگ با موقعیت اکولوژیکی، تاریخی، مذهبی و بر مبنای تجربه زیسته مردمان یک سرزمین شکل میگیرند و نسل به نسل ادامه پیدا میکنند.
تجربه نشان می دهد که دانش بومی نه تنها با دانش رسمی تعارض و تناقض ندارد بلکه می تواند مکمل آن باشد. از ویژگیهای متفاوت دانش بومی می توان به قابل دسترس، کار آمد و ارزان بودن دانش بومی و دیدگاه کل نگر و شیوه انتقال شفاهی آن اشاره نکرد.
از میان مردمشناسان کشورمان مرتضی فرهادی استاد دانشگاه علامه طباطبایی نگاه ویژهای به این مقوله داشته است. برای نمونه میتوان به برخی دانشهای بومی کمتر شناختهشده، که توسط فرهادی گردآوری و بصورت مقاله توصیف و باز یادآوری شده اشاره کرد. در شاخه پزشکی: «پُپ گوش (واکسیناسیون پیش از پاستور) در میان عشایر سیرجان، و چند شهر پیرامون آن»، و «برخی روشهای پیشگیرانه در دانش عامیانه در میان عشایر و روستاییان استان کرمان» را میتوان برشمرد و در حوزه معماری: میتوان به «کبوترخانههای ایران، اعجاز معماری و خالقیت در کار کشاورزی» همچنین کتاب «نگاهی به اهمیت و پیشینة کبوترخانههای ایران» اشاره کرد. در مباحث هواشناسی «تقویم آب و هوایی در ایالت و عشایر سیرجان، بافت و میمند شهر بابک»، «فرهنگ هواشناسی و گاهشماری کمرهای»، «پیشبینی آب و هوا، در میان عشایر و روستاییان سیرجان و بافت و میمند شهر بابک» و «بررسی الگوی زمانی چرا در البرز شرقی» را میتوان برشمرد و در علم شیمی میتوان «تیلون دادن»، «آرنگ سازی» و «گیرماسه» «تیرهگری و روشنگری آب دو شگرد کمتر شناخته شده در کشاورزی سنتی ایران» را نام برد که در آثار مختلف فرهادی مورد پژوهش قرار گرفتهاند.
مرتضی فرهادی با مد نظر قرار دادن موقعیت جغرافیایی فلات ایران بارها در آثار مختلف به مباحثی در خصوص اهمیت مهندسی عمران آب پرداخته و به مواردی همچون «محاسن قنات و راههای سنتی استفاده زراعی از آبهای زمستانه چشمهها و کاریزها»، «قنات تمام آفتابی و گمانهای در چگونگی آفرینش کاریز در ایران» و «ماشینهای آبی و استفادههای غیرزراعی از آبهای زمستانه چشمهها و کاریزها»، «بند کهن نیمهور و تأسیسات آبیاری سنتی آن» پرداخته است.
او همچنین در آثار خود نشان داده که حوزههایی همچون مهندسی ژنتیک نیز از محدوده عمل دانشهای بومی عقب نمانده و در مطالعاتی همچون «نیمهور و کشاورز نیمهوری که میخواهد دنبهها را از پشت میشهای ایرانی بردارد» به این مقوله که در علم مدرن به شدت مورد توجه قرار دارد پرداخته است.
فرهادی همچنین در خصوص صنایع چرم و الیاف به «مشکهسازی و مشکهزنی در چهارده روستای «کمره» و «مردمشناسی قالیچههای گل برجسته دره جوزان مالیر» به مطالعات میدانی دست زده است.
او به ویژه با تمرکز بر دانش کشاورزی بومی به «کشت آدوری یا خاروابسته» به عنوان راهحلی بومی برای کشاورزی در کویر؛ «چومسوزان، سازمان سنتی مبارزه با سرماهای نابهنگام در روستاهای الیگودرز، سمیرم، شهرکرد و نجفآباد»، «ماکیانداری سنتی در روستای کمره» و درنهایت کتاب ارزشمند «کشتکاری و فرهنگ؛ چون و چراهایی بر کشاورزی صنعتی و شیوههای سنتی بهورزی و بهداری و توانبخشی زمینی در ایران» و… پرداخته است.
به طور کلی میتوان اظهار کرد فرهادی باعث میشود خواننده مشتاق به تحقیق و بررسی بیشتر، مطالب مرتبط با کتاب، افرادی که میتوانند آثار مشابهی را نیز داشته باشند پیدا کرده و به آثار آنها رجوع کند که این اقدام به مثابه باز کردن دریچهای به روی افرادی است که عموما راه خویش را در جست و جوی منابع مرتبط با گم میکنند و در میانه و ادامه راه پژوهشی خود از دسترسی به منابع مرتبط و راهگشا باز میمانند.
آثار فرهادی ادای دینی هستند به بستر فرهنگی و موطن نیای این متفکر از آن رو که بنیانهای فکریاش را متعلق به این یگانه فرهنگ مولد خویش میداند. همچون درختی که ریشه در عمیقترین خاک دارد. در آثار مختلف او علاوه بر دید انتقادی به پژوهشهای فرهنگ عامه که تاکنون انجام شده و حاکی از نگرانی او بابت نابودی فرهنگ این مرز و بوم است، پیش از آنکه مجال ثبت آن برای نسلهای آینده فراهم شود. توجه به روستا به عنوان حوزه اصلی کار و تولید و شکل گیری تمدن و غنای فرهنگ مردم روستانشین نقطه ثقل کتابهای اوست که به زوایای آن از جنبههای مختلفی پرداخته شده است.
او نمونه روشنفکر دلسوز برای جامعه ایرانی است نه از آن دست روشنفکرانی که تنها هنرشان تکرار مکررات نظریات غربی نه چندان مرتبط با جامعه ایرانی است و نه از آن دست از افرادی که به بهانه بومی سازی چشم خویش را بر روی هر آنچه که امکان کارآمد بودن آن برای جامعه ایرانی میرود میبندند.