امتداد پیشرفتعهدواره پیشرفت منطقه ایویژه

انهدام فرهنگ روستایی زیر سایه مکاتب نوسازی

در مکتب نوسازی اولین قدم برای توسعه تغییر و ارتقای فرهنگ روستایی و به عبارت دقیق‌تر انهدام فرهنگ و اخلاق روستایی در دستور کار قرار می‌گیرد. این در حالی است که روستایی در تمشیت معیشت خود نه تنها از عقلانیتی تام و تمام بهره می‌گیرد بلکه این تمشیت را به صورت مشارکتی و یاریگرانه پی می‌گیرد.
براین اساس روستای ایرانی نه تنها خاستگاه معرفت، دانش، کار، تلاش، مشارکت و یاریگری است بلکه روستایی بهترین همزیستی مسالمت‌آمیز با طبیعت و محیط زیست را داشته است؛ از این رو فرهنگ روستایی بهترین ذخیره و «پتانسیل فرهنگی» برای آنچه که امروزه توسعه پایدار نامیده می‌شود را فراهم می‌آورد. یکی از دالیل عمده مشکلات شهرنشینی امروزین ما از جمله آلودگی، ترافیک، فردگرایی، مصرف زدگی و… بواسطه پشت پا زدن به همین تجربه دانشی، معرفتی و مهارتی در فرهنگ سنتی، تخفیف دادن نقش روستا و روستاییان و از همه مهمتر فرهنگ روستاییان بوده است و البته عبور از این معضالت بدون بهره بردن از تجربیات گذشتگان از جمله فرهنگ کار، تلاش، تولید، مشارکت و همزیستی مسالمت‌آمیز با طبیعت که مرتضی فرهادی آن را «پتانسیل فرهنگی» نام نهاده است حاصل نمی‌شود. نمود این پتانسیل یا به عبارتی ذخیره دانشی، معرفتی، مهارتی روستاییان ما را می‌توان در کوشندگی و فرهنگ تولیدی، زمان‌سنجی و صرفه‌جویی، فرهنگ کار و تلاش فتوتی، همدلی، صفا، تعاون، یاریگری، مشارکت، دانش‌ها و فناوری‌های سنتی در طب وتغذیه، کشاورزی و بهره‌وری از زمین، دامپروری، حفظ محیط‌زیست، پیش‌بینی آب و هوا و… مشاهده کرد.
«در ده پانزده هزار سال گذشته منابع آب کشاورزی و دامداری مشترک و نظام قبیله‌ای و ویژگی‌های آن «پتانسیل فرهنگی» نیرومند و روحیه جمعی، مشارکتی و سرمایه اجتماعی شگفت‌آوری در مردم ایران پدید آورده بود که می‌توانست آن‌ها را در شرایط سخت از انواع بلایای طبیعی و اجتماعی حفاظت و حمایت کند» اما بواسطه برنامه‌های توسعه‌ای وارداتی نه تنها به این پتانسیل فرهنگی توجهی نشد بلکه به عمد بسیاری از آن‌ها مورد تخریب و فراموشی قرار گرفتند.
«اسب تروای چوبی دهه بیست [ناسیونالیسم رضاخانی] مبدل به اسب اصیل آهنین و قلعه‌کوب اصل چهار ترومنی شد که بعد از پروژه اصلاحات ارضی کندی (رئیس‌جمهور آمریکا)، در ایران از دروازه‌های ۶۰هزار آبادی ایرانی وارد شد و از درون همه آبادی‌های ایران را فتح کرد و بیش از صدها هزار کاریز و کهریزک و چشمه چندصد ساله تا چند هزار ساله را تخریب کرد.
در این زمینه مرتضی فرهادی بررسی می‌کند از سال ۱۳۳۰ تا اصلاحات ارضی (۱۳۴۳-۱۳۴۰) تعداد چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیق بسیار کم بود، اما تمهیدات اصلاحات ارضی و متلاشی کردن نظم، نسق و مدیریت سنتی روستاها و ایجاد رقابت بین کشاورزان صاحب زمین شده و مالکین پیشین بر سر تصرف آب، روز به روز به دامنه جنگ پنهان آب می‌افزود. طبق قوانین اصلاحات ارضی از آنجا که مالکین به شرط مکانیزه کردن کشاورزی می‌توانستند بخشی از زمین‌های کشاورزی را در تصرف خود نگه دارند در نتیجه با زدن چاه‌های عمیق بخش زیادی از آب‌های فروخته شده به روستائیان را به سرقت می‌بردند.
نیاکان ما در دشوارترین شرایط کم آبی در صحاری و مناطق کویری و نیمه‌کویری در این مدت توانسته‌اند زندگی و تولید خوراک را در چنین شرایط دشواری بر پهنه وسیع این سرزمین به پیش برده و بدون یاری علم و تکنولوژی جدید گاه جمعیت‌های نسبتا زیادی را در عصر خود و شهرهای بزرگ تغذیه کرده‌اند و ما امروز با این همه زرق و برق و این همه مرکز مطالعاتی و سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها آنچه پیشینیان رشته‌اند را پنبه کرده‌ایم.»
در تاریخ ایران همواره مفهوم کار با طبیعت و همیاری و تعاون همپیوند بوده است. ماهیت کار و تولید به گونه‌ای است که ما را مستقیما با طبیعت و جامعه پیوند می‌دهد. این پیوند «آدمی را وا می‌دارد که با چشمان باز و هشیاری کامل با واقعیت روبروشده و همه توانایی‌های خود و امکانات محیط و فرهنگ را در راستای شناخت واقعیتهای تأثیرگذار حوزه فعالیت تولیدی‌اش به کار گیرد. کار و تولید و مشاهدات و ادراک دقیق ملازم آن به تدریج انگیزه یادگیری و تردد و رفت و آمد از عالم ذهن به عالم عین و عالم نظر به عمل را در شخص تقویت می‌کند.
ازآنجا که سرشت کار و تولید غالباً دسته‌جمعی و گروهی است، در روند تولید، یادگیری، هم‌افزایی و فهم واقعیت شتاب بیشتری می‌گیرد و از آنجا که اغلب رشته‌های تولیدی سابقه طولانی در تاریخ بشر دارند، «پتانسیل فرهنگی» عظیمی از این پیوند با واقعیت و فهم و درک واقعیت در خاطره فرهنگی و ناخودآگاه قومی وجود دارد که در صورت وصل به آن، به واقع‌شناسی و واقع‌گرایی دامن زده و آن را تشدید می‌کند.
به عبارت دیگر تولید با عمل در ارتباط است و عمل در واقعیت اتفاق می‌افتد و واقعیت از قوانین خاص خود تبعیت می‌کند و نه صرفاً از ذهنیت فرد و حتی گروه و جمع. تولیدکننده در عمل نه تنها با قوانین حاکم بر طبیعت و جامعه آشنا شده و با آن خوگر می‌شود بلکه درباره خود و توانایی‌ها و ناتوانی‌هایش واقف می‌شود و «تصور از خود» وی به اندازه‌های واقعی نزدیک و نزدیک‌تر می‌گردد که او را از خودفریبی و خودخواهی و خودشیفتگی مصون می‌دارد و توقعات و انتظارات وی از خود، گروه، جامعه و طبیعت را به واقعیت نزدیک کرده و به سازگاری فرد با دیگری، جامعه و طبیعت منجر می‌شود.

برچسب ها

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن